رئیس اندیشکده بین المللی کرامت انسانی و رئیس مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با اشاره به اینکه اخلاق پزشکی در ایران نارس زاده شده است، گفت: باید اخلاق فضیلتگرا و حرفهای را با هم تجمیع و اخلاق پزشکی را بومی کنیم.
جامعه پزشکی را با تدوین قوانین سفت و سخت میتوان اخلاقمدار کرد یا اینکه باید مبانی فلسفی و فکری مربوط به اخلاق را مورد توجه قرار داده، آموزش و تربیت اخلاقی در قبال آنها اعمال کرد؟ همین یک سؤال نظریههای مختلفی را در جهان ایجاد و سبکهای فکری و رفتاری قابل توجهی را به وجود آورده است.
اما به راستی چگونه میتوان جامعه پزشکی اخلاقمدار داشت؟ آیا به اجبار قوانین پزشکان و پرستاران اخلاقی رفتار میکنند یا اینکه باید فکر دیگری اندیشید؟
محمود عباسی، رئیس مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی که رئیس اندیشکده بینالمللی کرامت انسانی و نائب رئیس انجمن بینالمللی اخلاق زیستی اسلامی نیز هست در گفتوگو با ایکنا، به سؤالهای مطرح در حوزه نقد آسیبهای وارده به مباحث اخلاق پزشکی در ایران پاسخ داد.
ایکنا ـ تعریف اخلاق پزشکی چیست و جایگاه آن در ایران کجاست؟
اخلاق پزشکی در تعریفی ساده به بایدها و نبایدهای حاکم بر روابط پزشک و بیمار اطلاق میشود و میتوان آنرا علم، هنر و فن ارتباط دوسویه در حرفه پزشکی پنداشت و برخلاف تفکر و دیدگاه گذشتگان که اخلاق پزشکی را به یک رفتار و آداب فردی در زندگی تقلیل میدادند و آن را صرفاً مجموعهای از بایدها و نبایدهای اخلاقی میپنداشتند، امروزه در پرتو تحولات نوین زیست پزشکی و اخلاق حرفهای، اخلاق پزشکی به عنوان علم، فن و هنر شناخته میشود و در کشورهای پیشرفته با رویکردی نوین به آن به عنوان یک الزام و ضرورت حرفهای نگریسته میشود.
در پیشینه تمدنی اسلام و ایران نیز در این حوزه اقدامات ارزشمندی انجام شده است و اساس اخلاق پزشکی بعنوان پیش نیاز طب بالینی تلقی میشده و لازمه اینکه بتوانیم علم اخلاق پزشکی را به درستی تعریف و به جامعه علمی معرفی کنیم این است که به واکاوی این پیشینه تمدنی بپردازیم و البته باید اعتراف کنیم که متأسفانه چنین اقداماتی در کشور ما آنچنان که باید و شاید انجام نشده است.
ایکنا ـ یعنی ریشه اصلی آسیب وارده به اخلاق پزشکی در ایران عدم توجه به پیشینه آن است؟
ما در دنیای معاصر با پدیدهای بنام اخلاق حرفهای مواجهیم که ظرف بسیار مناسبی برای حاکمیت اخلاق در بستر مراکز درمانی است اما مظروف آن را باید از ارزشهای دینی، بومی و ملی خودمان پر کنیم. یک مثال عینی در این زمینه مطرح میکنم؛ ما برای اولین بار در سال ۱۳۸۹ دکتری(PHD) اخلاق پزشکی را راهاندازی کردیم. اخلاق پزشکی یکی از حوزهها و گرایشهای علوم انسانی و فلسفه اخلاق است. اما این رشته به دست کسانی سپرده شد که پایه علمی آنها علوم پزشکی بود.
البته تلاش زیادی کردیم تا این تفکر را به سیاستگذاران و برنامه ریزان علوم پزشکی القا کنیم که اگر این رشته را از صاحبان اصلی آن (دانشکدهها و اساتید علوم انسانی) میگیرید، لااقل اجازه دهید خود صاحبان این رشته هم جزو دانش آموختگان آن باشند، اما دستاندرکاران جامعه پزشکی که خود را بانی این حوزه میپنداشتند مخالفت جدی کرده و اجازه ورود دانش آموختگان علوم انسانی را به رشته اخلاق پزشکی ندادند.
آنها معتقد بودند که اخلاق پزشکی را کسی باید بخواند که بالین بیمار را دیده باشد و همین سیاست هم باعث شد اخلاق پزشکی از ابتدا در جامعه ما موجودی نارس متولد شود و همین روند هم ادامه دارد. البته در سالهای اخیر علاوه بر علوم پزشکی و داروسازی و دندانپزشکی برخی رشتههای دیگر نظیر پرستاری و… هم به آن افزوده شد و همان برنامه ریزان اولیه بتدریج متوجه اشتباه خود شدند. ولی باید به این نکته هم اشاره کنم که ما در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با شیوههای جبرانی تلاش کردیم با بهرهگیری از اندیشمندان فلسفه اخلاق و فلسفه اسلامی و صاحبنظران حقوقی دروازه دیگری بروی دانشجویان اخلاق پزشکی باز کنیم.
ایکنا ـ در ادامه نیز هیچ اقدامی برای اصلاح این آسیب انجام نشد؟
در سالهای بعد با تلاشهایی که صورت گرفت، اجازه ورود دانش آموختگان سایر رشتهها به دکتری اخلاق پزشکی داده شد، اما اساساً جایگاه اخلاق پزشکی در کشور جایگاه درستی نیست. اینکه اخلاق پزشکی بدون توجه به پشتوانه فلسفی و علوم انسانی در دانشگاههای علوم پزشکی راهاندازی شود به خصوص در کشور ما که مبانی ارزشی مثل مبانی دینی و فقهی هم در این حوزه برجسته هست، کار درستی نبود و متأسفانه با یک نگاه و رویکرد ناقص از ابتدا به این حوزه نگریسته شد و همین مسئله باعث شد اخلاق پزشکی آنگونه که باید و شاید در کشور ما پایهگذاری نشود و همانگونه که اشاره کردم ما با تفکر حکمت بنیان که ریشه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران داشت دانشجویان اخلاق پزشکی را پای کرسی درس و بحث اندیشمندان علوم انسانی آوردیم و به این موضوع توجه داشتیم که دانشجویان باید پای درس این بزرگان بنشینند تا بتوانند تفکر مبنایی را به خوبی یاد بگیرند.
ایکنا ـ راهکار برون رفت از این چالش چیست؟
اگر میخواهیم علم اخلاق پزشکی را در کشور آموزش دهیم و ترویج و نهادیه کنیم باید مبانی درستی داشته و رویکرد عالمانه دقیقی برای آن اتخاذ کنیم تا اخلاق پزشکی بر روی آن بستر قرار گیرد و جایگاه واقعی خود را پیدا کند و اگر اکنون میبینیم که اخلاق پزشکی آنگونه که باید و شاید مورد اهتمام و توجه قرار نگرفته یکی از ریشههای مشکل به همین حوزه باز میگردد و ما با این قدمت و سابقه درخشان تمدنی، اکنون کمتر صاحبنظر اخلاق پزشکی داریم که در سطح ملی یا جامعه بینالملل بدرخشد و لازم است در این حوزهها بیشتر کار کنیم.
ایکنا ـ اخلاق پزشکی در ایران آیا به طور کامل از غرب الگوبرداری شده است؟ و آیا نباید اخلاق پزشکی بومی مبتنی بر اصول و باورهای خودمان داشته باشیم؟
کسانی که وارد و بانی این حوزه شدند نگاهشان به تحولات علمی بود که در غرب رخ داده، در حوزه اصول اخلاق پزشکی نیز همچنان منابع آموزشی در دانشگاههای ما از اندیشمندان غربی ارتزاق میکند و برای مثال اصول چهارگانه بیشامپ و چیلدرس را معیار درستی و نادرستی اعمال و رفتار و سنجه و محور کار میدانند که البته نمیخواهم این اصول را نفی کنم اما اصول اخلاقی باید در کشور ما بومیسازی و نهادینه شود و مبتنی بر ارزشهای خودمان آنها را مورد ارزیابی و کنکاش قرار دهیم.
ما با این قدمت و سابقه درخشان تمدنی، اکنون کمتر صاحبنظر اخلاق پزشکی داریم که در سطح ملی یا جامعه بینالملل بدرخشد و لازم است در این حوزهها بیشتر کار کنیم.
برای مثال در حوزه عدالت که یکی از اصول چهارگانه اخلاقی است، عدالت از دیدگاه دینی و تمدنی در کشور ما جایگاه بسیار سترگی داشته و در عرصههای مختلف کاربرد دارد. همچنین اصول متعدد فقهی حقوقی و اخلاقی دیگری داریم که میتوان آنها را در اخلاق پزشکی مطرح کرد اما کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
اگر بخواهیم نیم نگاهی به تحولات اخلاق پزشکی داشته باشیم میتوانیم تاریخ اخلاق پزشکی را به دو دوره اساسی تقسیم کنیم؛ دوره اخلاق فضیلتگرا و دوره اخلاق حرفهای.
ایکنا ـ رویکرد اخلاق پزشکی در ایران باید براساس کدامیک از این دو نگاه باشد؟
به نظر میرسد ما باید این دو رویکرد را در یکدیگر تلفیق کنیم. در عین حال که باید توجه به فاعل اخلاقی داشته باشیم و الگوهای اخلاقی برای ما بسیار مهم هستند و دانشجوی پزشکی ما به استاد خود نگاه میکند ما باید این الگوها و اسطورههای اخلاقی را به عنوان سنبل در جامعه معرفی و بر روی آنها سرمایهگذاری کنیم تا دانشجوی ما بداند که بر پایه چه تفکر و رویکردی دارد تحصیل میکند. اما متأسفانه این حوزه در کشور ما مغفول مانده و لنگ میزند.
از سوی دیگر باید در مراکز درمانی یک فضای ۳۶۰ درجه ایجاد کنیم که کسی نتواند از ارزشهای اخلاقی که ما برای این صنف و حرفه قائل هستیم پا بیرون بگذارد و ناگزیر باشد که اخلاقیات را رعایت کند.
البته ما یک خلأ بزرگ دیگر هم مواجهیم و آن عرصه کرسیهای نظریه پردازی است. ما نمیدانیم مکتب اخلاقی که در آن تنفس میکنیم چیست و حتی نمیدانیم که موضع روشن ما در قبال صدها مکتب و مشرب اخلاقی غربی چیست؟
لذا با توجه به این چالشها بنظر میرسد که ما در قبال دو رویکرد اخلاق ارسطویی و اخلاق حرفهای نیازمند تلفیق این دو رویکرد در نظام اخلاقی خود هستیم. ما هم به ظرف اخلاقی نیازمندیم و هم به آن رویکرد فضیلت گرایانه دقیق و عمیقی که توجه آن معطوف به شخصیت اخلاقی است تا بتوانیم برون داد مناسبی برای جامعه خودمان داشته باشیم.
ایکنا ـ نگاه قوانین و اسناد بالادستی ما به کدامیک از دو رویکرد است؟ فضیلتگرایانه یا اخلاق حرفهای؟
ما یکسری اسناد بالادستی در کشورمان داریم به عنوان مثال سیاستهای کلی سلامت، که اخلاق و معنویت در آنها موج میزند و در جای جای این سیاستها به ساز و کارهای تحقق این سیاستها اشاره شده که باید برای تحقق آن در جامعه پزشکی گام برداشت، و باید اذعان کنیم که در برنامههای راهبردی و اجرایی کمتر به آن توجه شده است.
بنابراین ما در قبال این دو رویکرد هر دو را میخواهیم. جوامع غربی اگر در حوزه اخلاق پزشکی موفق بودند و اخلاق پزشکی و پرستاری به خوبی رعایت میشود، نشأت گرفته از این رویکرد دوم بوده که در یک سازمان بالاترین مقام آن دستگاه را مکلف میکند که باید سازوکارهای تحقق اخلاق حرفهای را در متن و بطن سازمان خود به کار بندد و بر آن نظارت کند تا کسی از دایره اخلاق پای بیرون ننهد.
ما نمیدانیم مکتب اخلاقی که در آن تنفس میکنیم چیست و حتی نمیدانیم که موضع روشن ما در قبال صدها مکتب و مشرب اخلاقی غربی چیست؟
البته ما یک تجربه موفق در این حوزه داریم؛ از سال ۱۳۷۹ که برای اولین بار کدهای حمایتهای آزمودنی انسانی یا همان کدهای اخلاق در پژوهش را نوشتیم و آن را در مراکز درمانی، پژوهشکدهها و دانشگاههای علوم پزشکی کشور به مورد اجرا گذاشتیم، با قاطعیت میتوانم بگویم که امروزه حتی یک پروژه تحقیقاتی به مورد اجرا گذاشته نمیشود مگرآنکه از کانال کمیتههای اخلاق در پژوهش عبور کرده باشد.
این نشان دهنده همان تفکر دوم است که مطرح کردم یعنی توجه به اخلاق حرفهای و علمی. در این زمینه با به کار بستن سازوکارهای مناسب و برنامههای درست تا حدود زیادی موفق بودهایم البته ممکن است نقصهایی در این زمینه وجود داشته باشد که قطعاً دارد اما این تجربه زیسته ما در عرصه اخلاق در پژوهشهای زیست پزشکی است که با ترسیم یک فضای ۳۶۰ درجه پیرامون تمامی پژوهشها مانع اخلاق گریزی در عرصه پژوهشهای علمی شدهایم.
البته ممکن است مطرح شود که در فلان مرکز ملاحظات اخلاقی رعایت نشده اما به هر حال سازوکارها مهیا شده و همه پژوهشگران و اندیشمندانی که در حوزههای پزشکی فعالیت میکنند میدانند که نمیتوانند یک طرح تحقیقاتی را بدون ملاحظات اخلاقی به مورد اجرا بگذارند. وقتی گفته میشود ملاحظات اخلاقی در کنار آن موازین قانونی، شرعی و فقهی هم مورد توجه است که عنوان کلی اخلاق به آن اطلاق شده است. در کمیتههای اخلاق در پژوهش، یک متخصص اخلاق پزشکی، یک حقوقدان پزشکی و یک فقیه یا روحانی آشنا به مسائل فقه پزشکی در کنار پژوهشگران، اساتید، پزشکان، داروسازان و … حضور دارند تا نظارت اخلاقی، شرعی، فقهی و قانونی بر این طرحها انجام شود و اجازه ندهند که طرحی بدون این ملاحظات تصویب شود.
پس قانون و اخلاق مکمل هم هستند و ما به هر دوی اینها نیازمند هستیم. در کمیتههای اخلاق و پژوهشهای زیست پزشکی، حقوق و اخلاق در هم آمیخته و از هم جداناپذیر هستند. وقتی از رویکردهای اخلاقی در اخلاق حرفهای صحبت میکنیم مسائل قانونی و مسائل حقوقی و ضمانت اجراها هم مورد نظر ما است چون عالیترین مقام آن دستگاه رئیس کمیته اخلاق هم هست باید بر اجرای موازین اخلاقی نظارت کند.
امروزه نگاه به اخلاق یک نگاه اجتماعی است. اخلاق اکنون از فردیت که یکسری بایدها و نبایدهای درونی و وجدانی بود فراتر رفته است. بر مبنای همین نگاه اجتماعی است که معتقدیم دولت به معنای اعم آن باید ناظر بر اجرای قوانین اخلاقی باشد و وقتی رئیس یک دانشگاه موظف است رئیس شورای اخلاق پزشکی و رئیس کمیتههای اخلاق در پژوهش، اخلاق بالینی، اخلاق در آموزش و … باشد به این معنی است که یک نگاه عمومی، اجتماعی و دولتی برای تحقق این هدف در بستر اجتماع مدنظر است.
ایکنا ـ یعنی با این رویکرد مشکلات اخلاق پزشکی ما حل خواهدشد؟
به نظر میآید این رویکرد، رویکرد صحیحی است اما مشروط بر اینکه ما آن را بر ارزشهای درونی خودمان مبتنی و بومی سازی کنیم. ما در جامعه خودمان هم به اخلاق فضیلتگرا و هم به اخلاق حرفهای و علمی نیازمندیم و اعتقاد داریم این دو مکمل همدیگر هستند.
اما در آسیبشناسی اخلاق پزشکی به این نکته اساسی هم باید توجه داشته باشیم که اخلاق پزشکی هم جزئی از اخلاقیات حاکم بر جامعه است. در جامعهای که ارزشهای اخلاقی در حوزههای مختلف آن فروریخته نمیتوان انتظار داشت که در یک بخش کوچک از آن مثل بخش سلامت یا درمان و آموزش پزشکی حتماً اخلاقیات به نحو مطلوب اجرا شود.
اتفاقاً در نظام سلامت، دانشگاههای علوم پزشکی و جامعه پزشکی بیش از سایر حوزهها به موضوعات اخلاقی توجه کردهاند و اخلاق پزشکی در این زمینه پیشتاز است و کارهای خوبی انجام شده اما اینکه میبینیم ارزشهای اخلاقی بعضاً در جامعه پزشکی و مراکز درمانی ما فروریخته، دلیل آن را باید فروریختن ارزشهای اخلاقی در سایر بخشهای جامعه جستوجو کرد.
فردی که در خانواده، مدرسه و جامعه با نقض اخلاقیات مواجه است و دانشجویی که شخصیتش شکل گرفته، با ورود به دانشگاه و گذراندن دو واحد درس اخلاق پزشکی متحول نمیشود و نمیتوان انتظار داشت همه ارزشهای اخلاقی را در وجودش متجلی کند. پس اخلاق پزشکی را باید تابعی از مناسبات اجتماعی بدانیم البته این مسئله توجیه کننده رفتار نامناسب کادر درمان در مراکز درمانی نیست بلکه از منظر آسیب شناسی باید این مسئله را در نظر گرفت؛ تأکید میکنم باید در همه بخشهای جامعه مباحث اخلاقی مدنظر قرار گیرد چراکه در جامعهای که اخلاق نباشد آن جامعه مرده است.
گفتوگو از زهرا ایرجی